زنگ تفریح
سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:, :: 11:54 ::  نويسنده : آرین

 راه ۱: روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو كوك كنین تا همه از خواب بپرن!

 

راه ۲: سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زودتر راه بیفتن!

 

 
راه ۳: وقتی می خواین برین دست به آب ، با صدای بلند به اطلاع همه برسونین!
 
راه ۴: وقتی از كسی آدرسی رو میپرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین!
 
راه ۵: كرایه تاكسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون ، به صورت اسكناس هزاری پرداخت كنین!
 
راه ۷: جدول نیمه تمام دوستتون رو حل كنین!
 
راه ۹: وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستن مرتب كانال رو عوض كنین!
 
راه ۱۰: از بستنی فروشی بخواین كه اسم ۵۴ نوع از بستنیها رو براتون بگه!
 
راه ۱۱: در یك جمع ، سوپ یا چایی رو با هورت كشیدن نوش جان كنین!
 
راه ۱۲: به كسی كه دندون مصنوعی داره بلال تعارف كنین!
 
راه ۱۳: وقتی از آسانسور پیاده میشین دكمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترك كنین!
 
راه ۱۵: موقع ناهار توی یك جمع ، جزئیات تهوع و ﴿گلاب به روتون﴾ استفراغی كه چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف كنین!
 
راه ۱۶: ایده های دیگران رو به اسم خودتون به كار ببرین!
 
راه ۱۷: بوتیك چی رو وادار كنین شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاش رو باز كنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچكدوم جالب نیست و سریع خارج بشین!
 
راه ۱۸: شمعهای كیك تولد دیگران رو فوت كنین!
 
راه ۱۹: اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف كنین!
 
راه ۲۰: وقتی كسی لباس تازه می خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش كلاه رفته!
 
راه ۲۲: روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب كنین!
 
راه ۲۳: وقتی دوستتون رو بعد از یه مدت طولانی می بینین بگین چقدر پیر شده!
 
راه ۲۴: وقتی كسی در یك جمع جوك تعریف می كنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود!
 
راه ۲۵: چاقی و شكم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری كنین!
 
راه ۲۶: بادكنك بچه ها رو بتركونین!
 
راه ۲۷: مرتب اشتباهات لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد كنین و بخندین!
 
راه ۲۸: وقتی دوستتون موهای سرش رو كوتاه می كنه بهش بگین كه موی بلند بیشتر بهش میاد!
 
راه ۲۹: بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین!
 
راه ۳۰: كلید آپارتمان طبقه ۱۳ تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد!
 
راه۳۱: ایمیل های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد كنین!
 
راه ۳۲: توی كنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری ، بی موقع دست بزنین!
 
راه ۳۳: هر جایی كه می تونین ، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستكش دوستتون بهتره!﴾
 
راه ۳۴: حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین!
 
راه ۳۵: نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین!
 
راه ۳۶: دوستتون كه پاش توی گچه رو به فوتبال بازی كردن دعوت كنین!
 
 راه ۳۷: عكسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا كنین!
 
راه ۳۸: پیچهای كوك گیتار دوستتون رو كه ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین!
 
راه ۳۹: با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش كه اونطرف خیابونه رو بپرسین!
 
راه ۴۰: شیشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض كنین!
 
راه ۴۱: موقع عكس رسمی انداختن برای هر كس جلوتونه شاخ بذارین!
 
راه ۴۲: توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندقهای دهان بسته بذارین!
 
راه ۴۳: شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسكه رو تعریف كنین!
 
راه ۴۴: توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین!
 
راه ۴۵: توی جای كارت دستگاههای عابر بانك چوب كبریت فرو كنین!
 
راه ۴۶: جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتل ها رو عوض كنین!
 
راه ۴۷: یكی از پایه های صندلی معلم یا استادتون رو لق كنین!
 
راه ۴۸: توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین كه هر چی شعر بلده بخونه!
 
راه ۴۹: چراغ توالتی كه مشتری داره و كلید چراغش بیرونه رو خاموش كنین!
 
راه ۵۰ : مطلب بزاری تو وبلاگت و راه ۶ و ۸ و ۱۴ و ۲۱ اون رو پاک کنی ....
سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:, :: 11:51 ::  نويسنده : آرین

 1- حسنی می افته تو چاه، فامیلاش سند میگذارن درش میارن!

2- از حسنی نوار مغزی میگیرند، میبینند بیست دقیقه اولش خالیه!
3- به حسنی خبر میدن كه بابات مرده، میگه: آخ جون... از فردا تریپ مشكی با عینک دودی !
4- به حسنی میگن: میدونی امام حسین كجا دفن شده؟ میگه: نه. میگن: كربلا. میگه: ای خوشا به سعادتش!
5-  یه حسنی یهو  بی هـوا  میاد تو اتاق ، خفه میشه!    
6- حسنی دنبال دزد میكنه، از دزده جلو میزنه! 
7- حسنی با دو تا خیار در دست میره توی یك بقالی، میگه:حاج آقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. عربه میگه: پس بی زحمت این دوتا رو هم بشور!
8- حسنی میفته تو جوب،‌ سند میگذاره میاد بیرون!
9- حسنی خودشو میزنه به كوچة علی چپ، گم میشه! 
10- حسنی میره لباس فروشی،‌ میگه:‌ ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه:‌بعله.  حسنی میگه: بی‌زحمت دونخ بدین
11- حسنی زنگ میزنه 110میگه آقا صدی ده طرف میگه بله بفرمائید حسنی میگه بی انصاف تو بازار صدی پنج تومن میدن.
12- حسنی كلیدش رو تو ماشین جا میگذاره، تا بره كلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میكنن! 

14- از حسنی می پرسن اولین کسی که رفت مکه حاجی شد کی بود میگه حاج زنبورعسل
حسنی میپرسن پس جواب خون شهدارا کی باید بده میگه خب معلومه آزمایشگاه 15- از
16- حسنی ماشینش تو برف گیر میکنه زنجیر نداشته ،  سینه میزنه
17- حسنی ریش بزی میذاره ، گرگه میاد میخورتش
18- حسنی زنگ میزنه ۱۱۰ میگه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن! پلیس میگه ، برو صندلی جلو بشین
19- حسنی می خواسته شیر داغ بخورد زیر پای گاوه آتیش روشن میكند 
20- حسنی زنگ خونه ی خودشونو می زنه وفرار میكنه                                    
21- حسنی میره بهشت زهرا  گل گیرش نمیاد كمپوت میبره.
22- حسنی پِِِشت بام خانه اش رو اسفالت می كنه اسفالت زیاد می اد سرعت گیر میزنه
23- یه روز به حسنی میگن چرا قرصاتو دیر می خوری مگه می خوام میكروب هارو قافل گیر كنم
34- به حسنی میگن خیلی آقایی میگه ما بیشتر
25- حسنی خوابش سنگین بوده، تختش میشكنه!!!
26-
 حسنی داشته با بچش گرگم به هوا بازی میكرده، یهو جو میگیردش بچشو میخوره!!!
27-به حسنی میگن یه معما بگو،‌ میگه: اون چیه كه درازه،‌ زرده، موزه؟!! 
28- میخواستن حسنی رو ترور كنند، تو سشوارش بمب میگذارن!
29- حسنی یه كارت تلفن میخره، اول میده پرسش كنن!
30-حسنی می ره زیر ماشین، رفقاش با دمپایی و سنگ میزنن درش میارن! 
31-از حسنی میپرسن بنفش چه رنگیه؟ میگه: ابیشو دیدی قرمزش.13- حسنی میره تو بانک وام بگیره ، ضامن نداشته منفجر میشه
سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:, :: 11:42 ::  نويسنده : آرین

 

اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

قانون تلفن:

اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

قانون تعمیر:

بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

قانون کارگاه:

اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

قانون معذوریت:

اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.

قانون حمام:

وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.

قانون روبرو شدن:

احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.

قانون نتیجه:

وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

قانون بیومکانیک:

نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

قانون تئاتر:

کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.

قانون قهوه:

قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید

سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:, :: 11:0 ::  نويسنده : آرین

۱)جنگ ۱۰۰ ساله چند سال طول کشید؟

 

الف)۱۱۶ سال

ب)۹۹ سال

ج)۱۰۰ سال

د)۱۵۰ سال

۲)کلاه های پاناما در چه کشوری تولید می شد؟

الف)برزیل

ب)شیلی

ج)پاناما

د)اکوادور 

۳)روس ها در چه ماهی انقلاب اکتبر را جشن می گیرند؟

الف)ژانویه

ب)سپتامبر

ج)اکتبر

د)نوامبر

۴)اسم شاه جرج ششم چه بود؟

الف)ادر

ب)آلبرت

ج)مانوئل

د)جرج

۵)نام جزایر قناری از کدام حیوان گرفته شده است؟

الف)قناری

ب) کانگرو

ج)توله سگ

د)موش

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لطفا جواب خود را به ایمیل آدرس arianfallah90@gmail.com بفرستید.یا نظر بدهید.منتظر جواب های خوب شما هستم.به زودی جواب ها را مینویسم و اسامی برندگان را می نویسم.

 

سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:, :: 11:0 ::  نويسنده : آرین

۱) از یارو می پرسند:از کدوم شبکه بیشتر خوشت میاد.میگه شبکه ۳.میگن چرا؟میگه:آخه روش عکس ۳ تا نون بربریه!!

 

۲) به یارو میگن میدونی داداشت اچ ای وی داره؟میگه:نه بابا!اون که تا دیروز جی ال ایکس داشت!!!

۳)یارو قهرمان شنا میشه ازش می رسند:شما از کجا شروع کردید؟ میگه:از زمین خاکی!!!!!!!

۴)غضنفر از بچش چند سالته؟میگه ۱۳۰ سال.غضنفر میگه من هم سن و سال تو بودم ۱۶-۱۷ سالم بود!!!!

۵)غضنفر سوار آسانسور میشه میبینه نوشته:ظرفیت ۱۲ نفر.میگه:عجب بد بختیه ها!حالا ۱۱ نفر دیگه از کجا بیارم!!!!

۶)تو غضنفریه مسابقه تقلید صدای داریوش برگزار میشه داریوش میاد چهارم میشه!!!!!!!

لطفا پس از خواندن نظر دهید و ایمیل خود را برای گرفتن جواب بنویسید.

چهار شنبه 21 دی 1385برچسب:, :: 13:5 ::  نويسنده : آرین

اعتراف ميکنم بچه که بودم يه بار با آجر زدم تو سر يکي از بچه هاي اقوام , تا ببينم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها مي چرخه يا نه!!!!!
تازه هي چند بارم پشت سر هم اين کار و کردم , چون هر چي مي زدم اتفاقي نمي افتاد!!!!

اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای ...
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده

چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود ... بهش اس ام اس(!) زدم گوشیت جا گذاشتی!!!!!!!

بچه بودم از خواب که بیدار میشودم چشمام که قی‌ میکرد از مامانم می‌پرسیدم چرا چشمام صبح که از خواب پا میشم توش آشغاله؟ مامانم که خودش دلیلشو نمیدونست بهم میگفت پسرم چون روزا شیطونی میکنی‌ شبا شیطون میاد پی‌ پی‌ می‌کنه تو چشات منم یک شب تا صبح بیدار موندم تا ببینم شیطون کی‌ میاد پی پی کنه تو چشمام.... اسکل بودم

چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم
اعتراف می‌کنم یه روز صبح جمعه بابام اومد بالا سرم منو بیدار کنه که برم نون بخرم منم خوابم سنگین بود ۲ بار صدام کرد بیدار نشدم بار سوم با پاش زد تو پشتم گفت سیا توله سگ پاشو برو نون بگیر منم فکر کردم داداشم هست گفتم *** خودت پاشو برو بگیر.......و من خیلی‌ خجالت کشیدم

اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم بود
همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم از یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! این اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس 4 5 نفر شلوغو آورد بیرون مثل سگ زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم ! 
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن مث سگ زدنم !

در اقدامی شجاعانه اعتراف می کنم که از درس تنظیم خانواده افتادم . اونم فقط به این خاطر که در جواب سوال احمقانه استادم که بهم گفت مگه این کلاس جای خوابه ؟ خیلی صمیمی و خرم گفتم : بیخیال استاد . کی تا حالا 8 صبح خانوادش تنظیم شده !!!!!! کلاس رفت رو هوا استادم منو انداخت بیرون تا کم نیاورده باشه

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده ...ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام:امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کودوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم

اعتراف می‌کنم سر فینال جام جهانی‌ تا لحظه‌ای که اسپانیا گل زد فکر می‌کردم اسپانیا نارنجیه، هلند آبی‌، گل هم که زد کلی‌ لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانیا ۱ - هلند ۰ ، تازه فهمیدم کل بازی داشتم اشتباه فحش میدادم

اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود رفتم خندون تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم! 
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون! :دی

عموم می خواست وام یکی از دوستاشو جور کنه زنگ زد به رییس بانک کلی صحبت کرد باهاش... حرفش که تموم شد اس ام اس داد به رفیقش که دهن رییس بانک رو ****** اشتباهی سند کرد واسه رییس بانکه!!!

یه بار با بچه ها بودیم یکی از دوستام رو بعد مدت ها دیدم و کلی ریش گذاشته بود
:Dبا خنده بهش گفتم : علی این ** بازیا چیه ؟
گفت پدرم فوت کرده
:l گفتم تسلیت میگم

اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده :دی

اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون...بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت....گفتم منم همینطور....گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش
و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم....

اون زمان که از این نوشابه شیشه ای ها بود یه روز خواستم یه شیشه که اضاف اومده بود رو بذارم تو در یخچال دیدم بلنده جا نمیشه. درش آوردم یکمش رو خوردم دوباره گذاشتم، در کمال تعجب دیدم نه، بازم جا نمیشه !!!!


منتظر اعترافات شما در قسمت نظرات هستم

 

.: Weblog Themes By Pichak :.


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
پيوندها



ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 90
بازدید ماه : 90
بازدید کل : 27740
تعداد مطالب : 66
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1